نفرين به اون کسايي که روي دلا پا مي ذارن
تا که مي بينن عاشقي ميرن و تنهات مي ذارن
نفرين به آدمايي که تو سينه ها دل ندارن
عاشق عاشق کشين ، رحم و مروت ندارن
الهي بشکنه اون دل سياتون
نمونه ديگه هيچ کسي باهاتون
خدا اون روز و بياره که ببينم
افتاديد به دست و پاي عاشقاتون
الهي يه روزي بي صدا بميريد
نخونه هيچکي فاتحه براتون
خدا اون روز و بياره که ببينيد
همه روز مرگو شما جلو چشاتون
مي دونم يه روز مياي که ديگه ديره
حالا ديگه دل اون يه جا ديگه اسيره
مي دونم که از چشات مي باره اشک ندامت
اما بايد بسوزي تو تا خود روز قيامت


وقتی گریبان عدم
با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را
پیش از ازل می آفرید
وقتی زمین ناز تو را
در آسمانها می کشید
وقتی عطش طعم تو را
با اشکهایم می چشید
من عاشق چشمت شدم
نه عقل بود ونه دلی
چیزی نمی دانم از این
دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن
دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانش مرا
از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم
شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد و
عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو
نه آتشی و نه گلی
چیزی نمی دانم از این
دیوانگی و عاقلی


بعضی وقت ها نیاز داریم درد دل کنیم، حرف بزنیم تا به آرامش برسیم. من نمیتوانم درد دلهایم را با کسی در میان بگذارم و هر وقت میخواهم درد دل کنم، جایی بهتر از اینجا پیدا نمیکنم. اینجا را دوست دارم.
