۱۳۸۹/۰۸/۰۳ | 13:7 | شایان -
ای عشق ٬ سری به خانه ی ما نزدی
دستی ز کرم به شانه ی ما نزدی
بالی به هوای دانه ی ما نزدی
دیری است دلم چشم براهت دارد
ای عشق ٬ سری به خانه ی ما نزدی

من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شب ها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم ؛ تو را دوست دارم
نه خطی ، نه خالی ! نه خواب و خیالی !
من ای حس مبهم تو را دوست دارم
سلامی صمیمی تر از غم ندیدم
به اندازه ی غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم : تو را دوست دارم
جهان یک دهان شد هم آواز با ما :
تو را دوست دارم ، تو را دوست دارم .

بعضی وقت ها نیاز داریم درد دل کنیم، حرف بزنیم تا به آرامش برسیم. من نمیتوانم درد دلهایم را با کسی در میان بگذارم و هر وقت میخواهم درد دل کنم، جایی بهتر از اینجا پیدا نمیکنم. اینجا را دوست دارم.
